پنج شنبه 91 خرداد 18 , ساعت 12:27 صبح
روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم
اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم
..
..
..
..میاد و نه بند میاد . . .
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
مثل همین باران بی سوال
که هی می بارد
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!
من تنها نیستم , تنها منتظرم
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
..
..
..
..
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منیگرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .
..
..
..
..
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیرویپس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
..
..
..
..
به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . . ...
..
..
..
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب استمثل همین باران بی سوال
که هی می بارد
که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!
..
..
..
..
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:من تنها نیستم , تنها منتظرم
..
..
..
..
پنجره ی باران خورده ات را باز کنچند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
نوشته شده توسط nayabsaz | نظرات دیگران [بدون نظر]